مهدی موعود(عج) بهار دلها و جانها (1)

سردار شهید محمد منصورکیائی

مهدی موعود(عج) بهار دلها و جانها (1)

مهدی موعود(عج) بهار دلها و جانها (1)

امام زمان

زندگی، شیرین است و با عمری پربرکت و طولانی و با عافیت و سلامتی، شیرین تر؛ «طبیعت»، زیباست و با بهاری خرّمی بخش، روح افزا و مهر گستر زیباتر؛ «جامعه» شکوهمند است و با حاکمیت عدالت، مساوات، صلح و حق طلبی شکوهمندتر. «حیات بشری» ، دوست داشتنی است و با آرایه های اخلاق انسانی ، خردورزی و دین داری ، دوست داشتنی تر و ... اما افسوس که مرگ و نابودی همواره در کمین اینها است!!

زندگی دنیوی با «قطع روح» از بدن به پایان می رسد؛ طبیعت در آغوش «پاییز و زمستان» سرد و بی روح می شود، جامعه به فساد و انحطاط دچار می گردد و حیات بشری، حالت حیوانی به خود گرفته و در مصیبت دل مردگی و قساوت، ظلمانی و سیه پوش می شود!! پس مرگ و میرایی، سراغ همه می آید و هشداری تلخ برای همگان است!!

 

مرگ قلب و جامعه ها

«مرگ» در لغت به معنای از دست رفتن قدرت و توان چیزی است. بدین جهت عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع، و حتی در مورد خواب انسان، کلمه «موت» (مرگ) را به کار می برد. چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن اینکه قابلیت ها و توان ها از میان می رود.(1)

در قرآن علاوه بر قبض روح انسان ها ، برای بت های فاقد حرکت و جنبش و یا زمین بایر و فاقد سبزه و درخت نیز از این لفظ (موت) استفاده شده است.(2) پس جهان طبیعت با فرا رسیدن پاییز و زمستان دچار مرگ موّقت می شود و در بهار زنده می‌گردد.

 غالباً مرگ را به جسم و تن نسبت می دهند (زمانی که رابطه روح از آن گسسته می شود)؛ ولی از نظر قرآن، آن انسانی که از نظر تفکر و تعقّل در درجة بسیار پایین باشد ، زنده نما است: «تو ای پیامبر! مردگان و کران را نمی توانی بشنوانی، آن گاه که بر تو پشت کنند (و از پذیرش حق سرباز زنند)(3)».

قرآن ستمگری و سرکشی و خروج از خط عدالت و دادگری را مایة هلاکت و نابودی امت ها می داند؛ بر عکس صلاح و تقوا و درستکاری را مایه بقای دولت و ملت می اندیشد. ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع می شود و به مرور زمان به پایه ای می رسد که انفجار به دنبال می آورد:«هرگز پروردگار تو، نابود کننده ملت ها از طریق ظلم نیست، در حالی که آن ملت ها در راه صلاح و پاکی گام بر می دارند»

قلب انسان نیز اگر دارای قساوت و ظلمت باشد، مرده ای بیش نیست و این زمانی است که پی در پی مرتکب گناهان شده و نه تنها از آن‌ها احساس ندامت نمی کند؛ بلکه آن را پیروزی می داند و خشنود می شود! شیطان قلب آنان را اشغال کرده و فرشتگان مقرب الهی را از آنجا خارج کرده است! قرآن می فرماید: «وای بر کسانی که قلوبشان از یاد خدا قساوت یافته است! چنین افرادی در ضلالت آشکار هستند.»(4)

«قلوب آن‌ها قساوت یافته و شیطان کردار زشت را در نظرشان زیبا نموده است».(5) این مرگ اخلاقی انسان است که او را از درون تهی نموده و به صورت حیوانی درمی آورد. برای جوامع نیز مانند انسان ها مرگ و حیات قابل تصور است؛ یعنی ، همان طور که یک فرد به دلیل اینکه حرکت و پویایی دارد، پس زنده است و سپس می میرد؛ جامعه و امت نیز واحدی است زنده که گرفتار مرگ و نابودی می شود . یعنی مانند انسان رشد می کند؛ سپس فرتوت شده و می میرد. قرآن می فرماید: «برای عمر هر امتی پایانی است ؛ هر گاه پایان عمرشان فرا رسد، نه لحظه ای تأخیر می کنند و نه لحظه ای زودتر فانی می گردند».(6)

قرآن ستمگری و سرکشی و خروج از خط عدالت و دادگری را مایة هلاکت و نابودی امت ها می داند؛ بر عکس صلاح و تقوا و درستکاری را مایه بقای دولت و ملت می اندیشد. ظلم و تعدی در میان ملل از نقطه کوچکی شروع می شود و به مرور زمان به پایه ای می رسد که انفجار به دنبال می آورد: (7) «هرگز پروردگار تو، نابود کننده ملت ها از طریق ظلم نیست، در حالی که آن ملت ها در راه صلاح و پاکی گام بر می دارند».(8)

اما اگر جوامع و ملت ها در طریق پاکی و درستی قرار نگیرند، نابودی و مرگشان حتمی است: «آن جوامع را چون ستم کردند، نابودشان کردیم و برای نابودی آنها موعودی مقرّر داشتیم»(9)

البته جامعه ای که آکنده از فساد، ستمگری ، هرج و مرج، الحاد و بی دینی، شهوت رانی و ضلالت باشد، مرده متحرکی بیش نیست و تنها راه نجات آن یا نابودی است، یا اصلاح کامل.

آخرالزمان
سوگواره دل ها و جامعه ها

بر اساس روایات در عصر پیش از ظهور، هنگامة مرگ بسیاری از  دل ها، جان ها و جامعه ها است و تنها یک احیاگر بزرگ و طبیب الهی می تواند آنها را از مرگ برهاند و چشم روشنی مصلحان و منتظران واقعی گردد.. بعضی از ویژگی ها (10) در این دوران (آخرالزمان) به شرح زیر است:

1- مرگ قلوب

« هنگامی که مردم بر روی دل های درنده خوی خود جامة میش بپوشند، دل های آن‌ها از مردار گندیده تر و از خار، تلخ تر است» و« دل مردار قساوت می گیرد و همانند بدنش می میرد». «دل ها را قساوت می گیرد، دیده ها خشک می شود و تلاوت قرآن بر زبان ها سخت می گردد».

2- مرگ حق و عدالت

«حق، مرده  و اهل حق رخت بر بسته است... جور و ستم همه شهرها را فرا گرفته است» (رَأَیْتَ الْحَقَّ قَدْ مَاتَ وَ ذَهَبَ أَهْلُهُ وَ رَأَیْتَ الْجَوْرَ قَدْ شَمِلَ الْبِلَاد)(11) و « دل ها را قساوت می گیرد و زمین پر از ستم می شود». «ستم و تباهی فراوان و منکر آشکار می شود» (كَثُرَ الْجَوْرُ وَ الْفَسَادُ وَ ظَهَرَ الْمُنْكَر)(12) و« زمین با جور و ستم پیشوایان ظالم و گمراه می میرد» (بعد موتها بجور أئمة الضلال‏)(13).

3- مرگ جوامع

«زمین با کفر اهل آن می میرد» (بعد موتها بکفر اهلها) و« کافران ... از مشاهدة فساد و تباهی جهان در پوست نمی گنجند» (َ رَأَیْتَ الْكَافِرَ فَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْمُۆْمِنِ مَرِحاً لِمَا یَرَى فِی الْأَرْضِ مِنَ الْفَسَاد)(14) «فاسق ترین مردمان بر آنان حکومت می کند و پست ترین مردم، پیشوایان می شود . اشرار از ترس شرارت مورد احترام می باشند و غنا و موسیقی علنی می گردد. هر ملتی، ملت های پیش را لعن می کنند.

«مرگ» در لغت به معنای از دست رفتن قدرت و توان چیزی است. بدین جهت عرب در موارد خاموشی آتش و از کار افتادن زمین از قابلیت کشت و زرع، و حتی در مورد خواب انسان، کلمه «موت» (مرگ) را به کار می برد. چون در همه اینها یک قدر مشترکی وجود دارد و آن اینکه قابلیت ها و توان ها از میان می رود

4- مرگ انسانیت

«شیطان در نسوج بدنشان شرکت جسته ، با خونشان آمیخته و همراه خون، در شریان هایشان حرکت می کند. همواره انسان ها را به تهمت و افترا تشویق می کند تا فتنه ها افق شهر ها را فرا گیرد... »  و «اهل آن زمان گرگ شده و پادشاهان آن‌ها درنده و مردم متوسط آنها خورنده و بینوایان آنها چون مردگان افسرده باشند» (وَ كَانَ أَهْلُ ذَلِكَ الزَّمَانِ ذِئَاباً ، وَ سَلَاطِینُهُ سِبَاعاً، وَ أَوْسَاطُهُ أُكَّالًا، وَ فُقَرَاۆُهُ أَمْوَاتا)(15).

«زمانی بر امت من می آید که در آن زمان درون آنها پلید می شود؛ ولی ظواهر آن‌ها به طمع دنیا آراسته می گردد».

5- مرگ ایمان و دین داری

«دل ها از ایمان تهی می گردد و مۆمن در میان آنان به هر گونه ذلت و خواری دچار می شود» (قُلُوبُهُمْ خَالِیَةٌ مِنَ الْإِیمَان‏)(16) و مردم از دین خدا دسته دسته بیرون می روند آن چنان که دسته دسته به آن داخل شده اند» (سَیُخْرِجُونَ أَقْوَاماً مِنْ دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجا).(17) «اهل زمانه دگرگون می شوند ... دل ها را شک و تردید فرا می گیرد . رشته دین از گردن آن‌ها خارج می شود و پیوند آن‌ها با دین قطع می گردد»..

6- مرگ اخلاق

«نمازها تباه می شود (و انسان ها) به دنبال شهوت ها رفته و از هوای نفس پیروی می کنند »( إِضَاعَةَ الصَّلَاةِ وَ اتِّبَاعَ الشَّهَوَاتِ)(18) و خودپرستی در اعماق دل ها، نفوذ کرده آن سان که سمومات در بدن ها نفوذ می کند [و باعث مرگ می شود] (دَبَّ الْكِبْرُ فِی الْقُلُوبَ كَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَان‏)(19) «راستی و درستی ، کمیاب و نادر می شود و دروغ همه جا را فرا می گیرد» و... .

7- مرگ جاهلی (مرگ عقلی و دانایی)

«ضلالت و گمراهی فراوان می شود و هدایت کمیاب می گردد» و «زمانی ظاهر می شود که علم [واقعی] رخت بر می بندد و نادانی ظاهر می شود» (یَكُونُ ذَلِكَ إِذَا رُفِعَ الْعِلْمُ وَ ظَهَرَ الْجَهْل).(20) «پا بر جا می شود و جهالت بر سریر قدرت می نشیند و زنگ باطل پس از یک دوره سکوت به صدا در می آید. مردم برای کارهای ناشایست دست برادری به یکدیگر می دهند» (أَخَذَ الْبَاطِلُ مَآخِذَهُ وَ رَكِبَ الْجَهْلُ مَرَاكِبَه‏)(21) و ... .

ادامه دارد ....

 

پاورقی:

1- مقائیس اللغه، ح5، ص283.

2- تفسیر منشور جاوید، ج9، ص210.

3- سورة نمل، آیه 80.

4- سورةزمر، آیه22.

5- سورة، انعام، آیه43.

6- اعراف ، آیه 3و 4.

7- منشور جاوید، ج1، ص356.

8- هود، آیه117.

9- سورةکهف، آیه.

10- بحارالانوار، ج52، ص256 ـ 260.

11- الكافی، ج8 ، ص36.

12- بحارالأنوار، ج51،ص70.

13- الغیبةللنعمانی، ج25،ص17.

14- الكافی، ج8، ص38.

15- بحارالأنوار، ج34، ص239.

16- بحارالأنوار، ج52، ص262.

17- بحارالأنوار، ج24، ص219.

18- بحارالأنوار، ج6، ص305.

19- همان، ج52، ص262.

20- همان،ج51، ص70.

21- همان، 34، ص239.

 

 

 


منبع: مجله امان شماره 10



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ شنبه 2 مهر 1391

] [ ] [ کیان ]

[ ]